Persia پارسا

A place to watch the beauty of the World منزلگاهی برای احساس زیبایی ها و آرامش

عکس من
نام:
مکان: Iran

I am moved to telegram & Instagram : :من به تلگرام و اینستاگرام کوچ کرده ام: http://Telegram.me/zabihmand https://www.instagram.com › zabihmand . . . ........................................Active,Smart,Successful,. . . Persian, M.A. in Urban Planning, M.B. in Civil Engineering, B.C. in IT & Tourism, teacher of Art (Latin Calligraphy).................................................. شهرزاد قصه های حافظ و سعدیم شمشیرم را از رو می بندم ، همچون مازیار و بابک ، اندیشه ام را سامان می بخشم چون داریوش و کوروش ، ایمانم را از زرتشت و محمد (ص) می گیرم و فریاد هایم را از رستم فرخ زاد . خون هرمزان در رگ های من می جوشد . من در برابر همه دشمنان سرزمینم خواهم ایستاد ، هرچند که بسان یزدگرد تنهاترین باشم . من خروشم را از کارون می گیرم ، صداقتم را از خلیج همیشگی فارس و سختی ام را از سهند . تشنه نیستم ، همچون کویر . دل من شهر سوخته سیستان است . چون ابرکوه سرو بر باور هایم استوارم و سخنم را از توس فرا می گیرم . این منم .زاده مهر پارس ، یک ایرانی

یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

مجسمه بسيار زيباي مرمرين


توي يه موزه ي معروف که با سنگ هاي مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسيار زيباي مرمريني به نمايش گذاشته شده بودند که مردم از راه هاي دورو نزديک واسه ديدنش به اونجا مي اومدن.ا
و کسي نبود که اونو ببينه و لب به تحسين باز نکنه
يه شب سنگ مرمري که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:ا
"اين؛ منصفانه نيست!ا
چرا همه پا روي من مي ذارن تا تورو تحسين کنن؟!ا
مگه يادت نيست؟!ا
ما هر دومون توي يه معدن بوديم,مگه نه؟ا
اين عادلانه نيست!ا
من خيلي شاکيم!"ا
مجسمه لبخندي زد و آروم گفت:ا
"يادته روزي که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختي و مقاومت کردي؟"ا
سنگ پاسخ داد:ا
"آره ؛آخه ابزارش به من آسيب ميرسوند."ا
آخه گمون کردم مي خواد آزارم بده.ا
آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم."ا
و مجسمه با همون آرامش و لبخند مليح ادامه داد که:ا
"ولي من فکر کردم که به طور حتم مي خواد ازم چيز بي نظيري بسازه.ا
به طور حتم بناست به يه شاهکار تبديل بشم .ا
به طور حتم در پي اين رنج ؛گنجي هست.ا
پس بهش گفتم :ا
"هرچي ميخواي ضربه بزن ؛بتراش و صيقل بده!"ا
و درد کارهاش و لطمه هائي رو که ابزارش به من مي زدن رو به جون خريدم.ا
و هر چي بيشتر مي شدن؛بيشتر تاب مي آوردم تا زيباتر بشم!ا
پس امروز نمي توني ديگران رو سرزنش کني که چرا روي تو پا ميذارن و بي توجه عبور مي کنن."ا


رنج و سختي ها هداياي خالق مهربون هستيه به من و تو .ا

و يادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشيم که خودمون هم نمي تونيم از الان باور و تصور کنيم.ا

پس بيا ازين به بعد به هر مسئله و مشکلي سلام کنيم و بگيم:"خوش اومدي"ا

و از خودمون بپرسيم :ا

"اين بار اون لطيف بزرگ چه موهبت و هديه اي برامون فرستاده؟"