Persia پارسا

A place to watch the beauty of the World منزلگاهی برای احساس زیبایی ها و آرامش

عکس من
نام:
مکان: Iran

I am moved to telegram & Instagram : :من به تلگرام و اینستاگرام کوچ کرده ام: http://Telegram.me/zabihmand https://www.instagram.com › zabihmand . . . ........................................Active,Smart,Successful,. . . Persian, M.A. in Urban Planning, M.B. in Civil Engineering, B.C. in IT & Tourism, teacher of Art (Latin Calligraphy).................................................. شهرزاد قصه های حافظ و سعدیم شمشیرم را از رو می بندم ، همچون مازیار و بابک ، اندیشه ام را سامان می بخشم چون داریوش و کوروش ، ایمانم را از زرتشت و محمد (ص) می گیرم و فریاد هایم را از رستم فرخ زاد . خون هرمزان در رگ های من می جوشد . من در برابر همه دشمنان سرزمینم خواهم ایستاد ، هرچند که بسان یزدگرد تنهاترین باشم . من خروشم را از کارون می گیرم ، صداقتم را از خلیج همیشگی فارس و سختی ام را از سهند . تشنه نیستم ، همچون کویر . دل من شهر سوخته سیستان است . چون ابرکوه سرو بر باور هایم استوارم و سخنم را از توس فرا می گیرم . این منم .زاده مهر پارس ، یک ایرانی

سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۶

شنوايی


مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوائيش کم شده است. به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولى نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد.

بدين خاطر، نزد دکتر خانوادگيشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت. دکتر گفت براى اين که بتوانى دقيقتر به من بگويى که ميزان ناشنوايى همسرت چقدر است آزمايش ساده اى وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ?ابتدا در فاصله ٤ مترى او بايست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو. اگر نشنيد همين کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن. بعد در ٢ مترى و به همين ترتيب تا بالاخره جواب دهد.?

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق تلويزيون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صداى معمولى از همسرش پرسيد: عزيزم شام چى داريم؟ جوابى نشنيد. بعد بلند شد و يک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسيد: عزيزم شام چى داريم؟ باز هم پاسخى نيامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقريباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزيزم شام چى داريم؟ باز هم جوابى نشنيد . باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد . سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نيامد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزيزم شام چى داريم؟

زنش گفت: مگه کرى؟ براى پنجمين بار ميگم: خوراک مرغ !!!

نتيجه اخلاقى:

مشکل ممکن است آنطور که ما هميشه فکر ميکنيم در ديگران نباشد و شايد در خود ما باشد