Persia پارسا

A place to watch the beauty of the World منزلگاهی برای احساس زیبایی ها و آرامش

عکس من
نام:
مکان: Iran

I am moved to telegram & Instagram : :من به تلگرام و اینستاگرام کوچ کرده ام: http://Telegram.me/zabihmand https://www.instagram.com › zabihmand . . . ........................................Active,Smart,Successful,. . . Persian, M.A. in Urban Planning, M.B. in Civil Engineering, B.C. in IT & Tourism, teacher of Art (Latin Calligraphy).................................................. شهرزاد قصه های حافظ و سعدیم شمشیرم را از رو می بندم ، همچون مازیار و بابک ، اندیشه ام را سامان می بخشم چون داریوش و کوروش ، ایمانم را از زرتشت و محمد (ص) می گیرم و فریاد هایم را از رستم فرخ زاد . خون هرمزان در رگ های من می جوشد . من در برابر همه دشمنان سرزمینم خواهم ایستاد ، هرچند که بسان یزدگرد تنهاترین باشم . من خروشم را از کارون می گیرم ، صداقتم را از خلیج همیشگی فارس و سختی ام را از سهند . تشنه نیستم ، همچون کویر . دل من شهر سوخته سیستان است . چون ابرکوه سرو بر باور هایم استوارم و سخنم را از توس فرا می گیرم . این منم .زاده مهر پارس ، یک ایرانی

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

تصوير واقعي ايران چيزي نيست كه غربيها نشان مي‌دهند

بالاخره "جیل" کار خودشو کرد و اون چیزی که به من قول داده بود رو انجام داد:ا

در اولین سفر " جیل" و همسرش "جرالد"به ایران،من راهنمای تورشان بودم که از دیدن ایران بهت زده شده بودند.ا

اونا میخواستن به دنیا نشون بدن که تصویر ایران در ذهن جهانیان، اشتباهه.ا

جیل یک پرستار بازنشسته و جرالد یک افسر نیروی دریایی بازنشسته بود.ا

خوندن این خبر که در خبرگزاری جمهوری اسلامی چاپ شده، خودش گویای تمام واقعییت هاست که منو امروز صبح واقعا خوشحال کرد:ا

گردشگر نيوزيلندي: تصوير واقعي ايران چيزي نيست كه غربيها نشان مي‌دهند
كوالالامپور، خبرگزاري جمهوري اسلامي ‪۸۵/۰۳/۲۲‬
خارجي. نيوزيلند. فرهنگي. گردشگر.
"محبت و سخاوتمندي مردم ايران ما را مبهوت كرد. من پس‌از دو سفر به ايران مي‌توانم صادقانه بگويم كه چنين برخوردهايي نشان از اصالت واقعي بسياري از ايرانيان است، نه آن تصاوير كليشه‌اي كه ما در غرب مي‌بينيم.
آنها خواستار جنگ با غرب نيستند، اما بدرستي به فرهنگ ايراني و كشور فوق‌العاده و اعجاب‌آور خود افتخار مي‌كنند.
آنها تا سرحد مرگ از كشور خود دفاع خواهند كرد ولي من صميمانه اميدوارم كه هيچ وقت احتياج به چنين كاري نباشد." " خانم جيل وورال " گردشگر نيوزيلندي كه دوبار به ايران سفر كرده است، مشاهدات خود از فرهنگ و مردم ايران را طي مقاله‌اي در روزنامه " تيمارو هرالد" چاپ شهر تيمارو واقع در جزيره جنوبي نيوزيلند به چاپ رسانده است. ا
متن كامل اين مقاله كه در شماره ‪ ۱۲‬ژوئن (‪ ۲۲‬خرداد) اين روزنامه درج و توسط سفارت ايران در نيوزيلند ترجمه شده است، در زير مي‌آيد: تهران نامي است كه تصاوير مختلفي را به‌ذهن آورده و عكس‌العمل‌هاي مختلفي را در پي دارد. به همين دليل حتي من كه قبلا نيز به آن شهر سفر كرده‌ام وقتي مي‌خواستيم سوار هواپيما براي سفر به ايران شوم، قدري عصبي شده بودم، البته نه به اين خاطر كه نگراني از امنيت هم گروه‌هايم در ايران داشتم، بلكه بخاطر بر طبل جنگ كوبيدنهاي آمريكا بر سر برنامه هسته‌اي تهران بود. ا
وقتي كه به فرودگاه جديد و پر زرق و برق تهران رسيديم، ما خانمها دلمشغولي بيشتري داشتيم، زيرا بايستي روسريهاي خود را از كيف‌هايمان درآورده و ضمن بر سر كردن آنها اطمينان حاصل مي‌كرديم كه دستان و پاهايمان نيز به شكل مناسبي پوشيده باشند. ا
هنگام خارج شدن از هواپيما، يك خانم ايراني و سه دخترش ضمن نگاه به ما يواشكي صحبت مي‌كردند. هنگامي كه به قسمت كنترل گذرنامه رسيديم، همان مادر به يكي از دختران خود به سمت من اشاره كرد. من فكر كردم كه مقررات پوشش را درست اجرا نكرده‌ايم، ولي دختر نزديك من آمده و گفت مادرم به شما خوشامد مي‌گويد. ا
من در پاسخ به پيام مادر لبخند زدم و در يك چشم به هم زدن كل خانواده به سراغ گروه ما آمده، با ما گرم گفت‌وگو شده و به ما سركردن زيباتر روسري را نشان دادند. ا
من آخرين نفري بودم كه افسر مهاجرت پاسپورتم را كنترل مي‌كرد. او بدون گفت‌وگو مداركم را مرور و آنها را مهر كرد و سپس با لبخند به‌من گفت: امروز نيوزيلنديهاي زيادي به ايران آمدند، به كشور زيباي من خوش آمديد. ا
آن روز بعدازظهر من و يك عضو ديگر گروه بنام آرتور براي قدم زدن به پارك كنار هتل رفتيم. تنها تصويري كه ما از تهران در ذهن داريم، گروههاي سياهپوش تظاهركنندگاني است كه آدمكهاي رهبران غربي را در خيابانها مي‌سوزانند. احتمالا آن بعدازظهر تعطيل بود زيرا پارك پر از ايرانياني بود كه فوتبال، بدمينتون و شطرنج بازي مي‌كردند. ا
بچه‌ها، از جمله دختر كوچولوهايي كه لباسهاي بسيار زيباي ميهماني به تن داشتند، همه جاي پارك مشاهده مي‌شدند. ا
‪ ۷۰‬درصد جمعيت ايران زير ‪۳۰‬سال سن دارند كه بايستي فكر هر كشوري كه قصد اقدام نظامي عليه آنان را داشته باشد، بشدت به خود مشغول كند زيرا هرگونه بمباران ايران مساوي با كشتار جوانان خواهد بود. ا
در مدتي كه در پارك قدم مي‌زديم با ديگر اعضاي گروهمان برخورد داشتيم كه اغلب آنها به نوعي متعجب شده بودند زيرا تقريبا هر ‪۱۰‬قدم يك نفر ما را متوقف كرده سلام مي‌گفت و جويا احوال ما مي‌شد. ا
مثل اينكه تجربه همه اعضاي گروه مشابه بود. اغلب كشورها از ميهمان نوازي و نوعدوستي خود احساس غرور مي‌كنند اما بر اساس تجربه من هيچ كدام از آنها با خونگرمي مردم عادي ايران قابل مقايسه نيست. ا
ما اغلب از برنامه‌هاي تور خود عقب مي‌افتاديم نه به اين خاطر كه آدمهاي گروه من افراد تنبلي بودند، بلكه به اين خاطر كه اغلب مردم دور ما حلقه زده و مي‌خواستند با ما گفت‌وگو كنند، عكس بگيرند و حتي ما را به خانه‌هايشان براي شام دعوت كنند. ا
يك روز بعدازظهر در تپه‌هاي اطراف شيراز با باغهاي گل رز و چشمه سارهايش در يك قهوه‌خانه كوچك توقف كرديم تاگروهمان را به‌ديدن بقاياي يك كاروانسرا ببريم. (كاروانسرا مهمانسراهاي مسير جاده ابريشم بودند كه مسافران با اسبها و شترهايشان در آنها اقامت مي‌كردند.) در حالي كه گروه براي گشت و گذار به اطراف رفته بودند، من، راهنماي گروه و دو راننده اتوبوسها هندوانه‌اي را كه پيشتر از دكه‌اي در كنار مسير خريده بوديم، بريده و منتظر افراد گروه بوديم كه برگردند. ا
از دور ديديم كه آنها كاروانسرا را ترك و به سمت باغهاي وسط راه مي‌روند، هرچه منتظر شديم، نيامدند. ما به سمت پايين تپه حركت كرديم كه ببينيم چه بلايي بر سر گروه ‪ ۲۱‬نفره ما و يك راهنماي محلي آمده است. ا
وقتي به لب جويبار پايين تپه با درخت‌هاي سرو تازه جوانه زده رسيديم، ديديم كه سه خانواده ايراني مشغول پيك نيك هستند. ا
ايرانيها عاشق پيك نيك هستند و مفصل هم پيك نيك مي‌كنند. فرشهاي ايراني روي چمن پهن مي‌شود، فلاسك‌هاي بزرگ چاي و قليان هم تقريبا همه جا هست. ا
مردان گروه هم معمولا مسوول درست كردن كباب روي كباب پزهاي دستي هستند. ا
وقتي من و راهنماي گروه قدري به سايه‌هاي زير درخت‌هاي سرو خيره شديم، ديديم كه گروه ‪ ۲۱‬نفره ما بين سه خانواده در حال پيك نيك پخش شده‌اند. ا
آنها به ما گفتند وقتي كه از كنار خانواده‌هاي ايراني مي‌گذشتند، ايراني ها به نوبت آنها را دعوت كرده و آنها را بين خانواده‌هاي خود تقسيم كردند. ا
آنها به ما گفتند كه كفشهاي خود را درآورده، روي فرشها بنشينيم و چاي بنوشيم.ا
اين موضوع يك پديده‌اي كه تنها يك بار اتفاق بيفتد نبود، بلكه در طول سفر ما عادي شده بود. حتي وقتي كه در كمال تاسف يكي از اعضاي گروه ما دو روز مانده به آخر تور به زمين افتاد و مجبور شديم او را به بيمارستان ببريم، محبت و سخاوتمندي مردم ايران ما را مبهوت كرد.ا
يكي از خانواده‌هايي كه قبل از افتادن آن خانم در رستوراني با وي گفت‌وگو كرده بود، به بيمارستان آمده بود تا اطمينان پيدا كند كه حال او خوب است. ا
من بعد از اينكه يك شب را با خانم مجروح در بيمارستان گذراندم، وقتي ديدم كه پرستار شيفت شب پيش از اينكه به خانه‌اش برود، براي من صبحانه آورده، بشدت متعجب شدم. ا
بعد از آن هم راننده آمبولانس و نگهبان بخش به ما سر زدند كه مطمين شوند كه حال بيمار ما خوب است.! اكثر ايرانيان شيعه هستند ولي مثل ما مسيحيان نيوزيلند كه تقيدات متفاوتي داريم، ايرانيان نيز چنين هستند. آنان افرادي تحصيل كرده، عاشق ميهماني و پيك نيك هستند. ا
ايراني‌ها مخالف ديكته كردن قدرتهاي غربي براي آنچه كه بايد انجام دهند يا ندهند مي‌باشند. ا
من پس از دو تور طولاني به‌ايران مي‌توانم صادقانه بگويم كه‌چنين برخوردهايي نشان از اصالت واقعي ايرانيان است، نه آن تصاوير كليشه‌اي كه ما در غرب مي‌بينيم.ا
آنها خواستار جنگ با غرب نيستند، اما بدرستي به فرهنگ ايراني و كشور فوق‌العاده و اعجاب‌آور خود افتخار مي‌كنند. ا
آنها تا سرحد مرگ از كشور خود دفاع خواهند كرد ولي من صميمانه اميدوارم كه هيچ وقت احتياج به چنين كاري نباشد." ا