Persia پارسا

A place to watch the beauty of the World منزلگاهی برای احساس زیبایی ها و آرامش

عکس من
نام:
مکان: Iran

I am moved to telegram & Instagram : :من به تلگرام و اینستاگرام کوچ کرده ام: http://Telegram.me/zabihmand https://www.instagram.com › zabihmand . . . ........................................Active,Smart,Successful,. . . Persian, M.A. in Urban Planning, M.B. in Civil Engineering, B.C. in IT & Tourism, teacher of Art (Latin Calligraphy).................................................. شهرزاد قصه های حافظ و سعدیم شمشیرم را از رو می بندم ، همچون مازیار و بابک ، اندیشه ام را سامان می بخشم چون داریوش و کوروش ، ایمانم را از زرتشت و محمد (ص) می گیرم و فریاد هایم را از رستم فرخ زاد . خون هرمزان در رگ های من می جوشد . من در برابر همه دشمنان سرزمینم خواهم ایستاد ، هرچند که بسان یزدگرد تنهاترین باشم . من خروشم را از کارون می گیرم ، صداقتم را از خلیج همیشگی فارس و سختی ام را از سهند . تشنه نیستم ، همچون کویر . دل من شهر سوخته سیستان است . چون ابرکوه سرو بر باور هایم استوارم و سخنم را از توس فرا می گیرم . این منم .زاده مهر پارس ، یک ایرانی

دوشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۵

Pablo Neruda

به آرامي آغاز به مردن مي کني اگر سفر نکني، اگر چيزي نخواني،
اگر به اصوات زندگي گوش ندهي،
اگر از خودت قدرداني نکني.
به آرامي آغاز به مردن ميکني
زمانيکه خودباوري را در خودت بکشي،
وقتي نگذاري ديگران به تو کمک کنند
به آرامي آغاز به مردن ميکني
اگر برده عادات خود شوي،
اگرهميشه از يک راه تکراري بروي...
اگر روزمرگي را تغيير ندهي
اگر رنگهاي متفاوت به تن نکني،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نکني
تو به آرامي آغاز به مردن ميکني
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چيزهايي که چشمانت را به درخشش وا ميدارند
و ضربان قلبت را تندترمي کنند،
دوري کني...
تو به آرامي آغاز به مردن ميکني
اگر هنگاميکه با شغلت، يا عشقت شاد نيستي، آنرا عوض نکني
اگر براي مطمئن در نامطمئن خطر نکني
اگر وراي روياها نروي،
اگر به خودت اجازه ندهي
که حداقل يکبار در تمام زندگيت
وراي مصلحت انديشي بروي....
امروز زندگي را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاري بکن!
نگذار که به آرامي بميري...
شادي را فراموش نکن!

آهن

آهنگري بود كه با وجود رنج هاي متعدد و بيماري اش عميقاً به خدا عشق مي ورزيد.
روزي يكي از دوستانش كه اعتقادي به خدا نداشت از او پرسيد:
«تو چگونه مي تواني خدايي را كه رنج و بيماري نصيبت مي كند دوست داشته باشي؟»
آهنگر سر به زير آورد و گفت:
« وقتي كه مي خواهم وسيله اي آهني بسازم يك تكه آهن را در كوره قرار مي دهم. سپس آن را روي سندان مي گذارم و مي كوبم تا به شكل دلخواهم درآيد. اگر به صورت دلخواهم درآمدمي دانم كه وسيله مفيدي خواهد بود اگر نه آن را كنار مي گذارم. همين موضوع باعث شده است كه هميشه به درگاه خداوند دعا كنم كه خدايا! مرا در كوره هاي رنج قرار ده اما كنار نگذار!»


چنانچه هسته بايد نخست در دل خاك بشكافد تا راز دلش در آفتاب عريان شود

شما نيز بايد رنج «شكافتن» را تجربه كنيد تا به «شكفتن» در رسيد

یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۵

3 things !


Three things in life that, once gone, never come back
Time
Words
Opportunity
سه چیز در زندگی که بگذرد و هرگز بر نمیگردد:
زمان
واژه ها
فرصت
Three things in life that may never be lost
Peace
Hope
Honesty
سه چیز در زندگی که هیچ وقت از بین نمی رود:
صلح
امید
صداقت
Three things in life that are most valuable
Love
Self - Confidence
Friends
سه چیز که در زندگی بسیار ارزشمند هستند:
عشق
اعتماد به نفس
دوستان
Three things in life that are never certain
Dreams
Success
Fortune
سه چیز که هیچ وقت قطعی نیستند:
رویاها
موفقیت
آینده
Three things that make a man/woman
Hard work
Sincerity
Commitment
سه چیز که زن / مرد را می سازد:
زحمت
درستی
تعهد
Three things in life that can destroy a man/woman
Alcohol
Pride
Anger
سه چیز که زن / مرد را نابود می کند:
الکل
غرور
عصبانیت
Three things in life that, once lost, hard to build-up
Respect
Trust
Friends
سه چیز که هنگامیکه از بین رفت سخت افزایش میابد:
احترام
اعتماد
دوستان
Three things in life that never fail
True Love
Determination
Belief
سه چیز که هرگز شکست نمی خورد:
عشق حقیقی
اراده
اعتقاد

بهشت !

مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.
پياده‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني با سنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان كرد: «روز به خير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خير، اينجا بهشت است.»
- «چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: «مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حيوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: روز به خير
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيد بنوشيد.
مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند: بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود!
- كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

آهن

چنانچه هسته بايد نخست در دل خاك بشكافد تا راز دلش در آفتاب عريان شود
شما نيز بايد رنج «شكافتن» را تجربه كنيد تا به «شكفتن» در رسيد
آهنگري بود كه با وجود رنج هاي متعدد و بيماري اش عميقاً به خدا عشق مي ورزيد.ا
روزي يكي از دوستانش كه اعتقادي به خدا نداشت از او پرسيد:ا
«تو چگونه مي تواني خدايي را كه رنج و بيماري نصيبت مي كند دوست داشته باشي؟»
آهنگر سر به زير آورد و گفت:ا
« وقتي كه مي خواهم وسيله اي آهني بسازم يك تكه آهن را در كوره قرار مي دهم. سپس آن را روي سندان مي گذارم و مي كوبم تا به شكل دلخواهم درآيد. اگر به صورت دلخواهم درآمدمي دانم كه وسيله مفيدي خواهد بود اگر نه آن را كنار مي گذارم. همين موضوع باعث شده است كه هميشه به درگاه خداوند دعا كنم كه خدايا! مرا در كوره هاي رنج قرار ده اما كنار نگذار!»ا