Persia پارسا

A place to watch the beauty of the World منزلگاهی برای احساس زیبایی ها و آرامش

عکس من
نام:
مکان: Iran

I am moved to telegram & Instagram : :من به تلگرام و اینستاگرام کوچ کرده ام: http://Telegram.me/zabihmand https://www.instagram.com › zabihmand . . . ........................................Active,Smart,Successful,. . . Persian, M.A. in Urban Planning, M.B. in Civil Engineering, B.C. in IT & Tourism, teacher of Art (Latin Calligraphy).................................................. شهرزاد قصه های حافظ و سعدیم شمشیرم را از رو می بندم ، همچون مازیار و بابک ، اندیشه ام را سامان می بخشم چون داریوش و کوروش ، ایمانم را از زرتشت و محمد (ص) می گیرم و فریاد هایم را از رستم فرخ زاد . خون هرمزان در رگ های من می جوشد . من در برابر همه دشمنان سرزمینم خواهم ایستاد ، هرچند که بسان یزدگرد تنهاترین باشم . من خروشم را از کارون می گیرم ، صداقتم را از خلیج همیشگی فارس و سختی ام را از سهند . تشنه نیستم ، همچون کویر . دل من شهر سوخته سیستان است . چون ابرکوه سرو بر باور هایم استوارم و سخنم را از توس فرا می گیرم . این منم .زاده مهر پارس ، یک ایرانی

چهارشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۷

موضع گيري رسانه ها در برابر يک آگهي طنز


يکي از پر تيراژترين روزنامه‏هاي صبح ايران در صفحه طنز خود آگهي جنجال‏سازي را در خصوص برج ميلاد منتشر کرد که اين موضوع به مانند دروغ 13 مربوط به کج بودن برج ميلاد، بازار شايعه را آنقدر داغ کرد تا پاي شهردار تهران هم به ميدان تکذيب کشيده شد. دراين شرايط حتي خبرگزاري رسمي جمهوري اسلامي ايران (ايرنا) هم اين آگهي طنز را که در بازار شايعه مطرح و تکذيب شده است را واقعي پنداشته و عواقب اتفاقي را مورد بررسي قرار داده که اصل اتفاق فقط يک طنز بوده است.
جريان اينگونه بود که در قالب يک آگهي طنز فروش واحدهاي 40 و 50 متري اداري در بالاي برج ميلاد وعده داده شده که شماره تلفن تماس آن نيز مربوط به دفتر نشريه آگهي دهنده است اما اين موضوع طنز آنچنان جدي شد که حتي چندين تاجر از کشورهاي حوزه خليج فارس براي خريد اين واحدها با دفتر نشريه تماس گرفتند حتي شايعه شد که علي دايي، سرمربي تيم ملي فوتبال کشور هم دو واحد 50 متري را خريداري کرده است. اين طنز تا حدي جدي شد که خبرنگاري از شهردار تهران در اين خصوص سوال کرد که قاليباف در پاسخ گفت: 13هزار مترمربع بناي بالاي برج هيچگاه به معناي واگذاري قطعي به فروش نرفته است و ملکيت آن براي شهرداري تهران است، اما مغازه
ها و برندهايي که متقاضي حضور در اين مجموعهاز برج هستند، ميتوانند براي مدت مشخصي آن را اجاره کنند ، علاوه بر اين عمده اين فضاها متعلق به بخشهاي فرهنگي و هنري است و فقط لابي پايين برج ميتواند براي مدت دو تا 5 سال اجاره طولاني مدت شود ، اما هيچ فروش متري در اين محدوده برج صورت نميگيرد.
اما باز هم ماجر فيصله پيدا نکرد به گونه
‏اي که خبرگزاري رسمي جمهوري اسلامي ايران (ايرنا) در غالب مصاحبه‏اي با يک کارشناس مسکن عواقب اين فروش 4 ميلياردي را پيگيري کرده است.
اين خبر با روتيتر "چه کسي املاک را در تهران گران مي کند؟" و تيتر "فروش مراکز تجاري برج ميلاد،هر متر مربع 4 ميليارد تومان!" منتشر شد. در متن خبر چنين آمده است: "يک کارشناس مسکن گفت: شهرداري تهران با قيمت گذاري نجومي واحدهاي تجاري و اداري برج ميلاد، بحران مجدد قيمت املاک در تهران را ايجاد خواهد کرد.
حضرتياني در پايان اين گفتگو مديران شهرداري تهران را به تجديد نظر در اين نحوه قيمتگذاري فراخواند."

دسته گلی که از 5.5 سال پيش تا به حال یک روزنامه نگار به آب داده است!!

bia2saneshjoo.com

روزنامه شرق در آخرين شماره خود در اسفند سال 1382 و يك روز پيش از آغاز تعطيلات نوروزي، صفحه دروغ سيزده را براي نخستينبار در ايران چاپ كرد. ظاهر گرافيكي اين صفحه كاملا شبيه صفحه نخست روزنامه بود اما با اين تفاوت كه در آن تنها اخبار طنز گنجانده شد. با توجه به همزماني زلزله بم در پايان سال 82، تيتر يك صفحه دروغ سيزده به همين موضوع اختصاص يافت.

انتقال پايتخت به بم تيتر يك اين صفحه بود. اما انتشار شايعه انتقال پايتخت به بم، خيلي زود متوقف شد. زيرا شهرونداني كه آن را ميشنيدند پس از مطالعه خبر روزنامه، به طنز بودن متن پي ميبردند.



يك سال بعد، طنزنويس روزنامه شرق به مذاكره با فرمانده انتظامي تهران بزرگ پرداخت. او اين بار قصد داشت شايعه اتفاق مهمي را منتشر كند: سردار طلايي ربوده شد. اما شايعه ربوده شدن فرمانده انتظامي پايتخت، موضوع سادهاي نبود و سردار طلايي با بيان اين كه چون آن مطلب در آخرين روز سال چاپ ميشود و فرصت چاپ خبرهاي تكميلي وجود ندارد، با انتشار آن مخالفت كرد. پيدا شدن تونل مخفي در تختجمشيد خبر ديگري بود كه طنزنويس روزنامه، خود از انتشار آن منصرف شد. خبر به گونهاي نوشته شده بود كه هر فردي را نسبت به موضوع كنجكاو ميكرد و ممكن بود سيل عظيمي از مردم در تعطيلات نوروزي به شيراز سفر كنند.

با توجه به شيطنتهاي طنزنويس، مديران روزنامه شرق به او هشدار دادند تا خبري را منتشر كند كه كاملا غير قابل باور باشد. كج شدن برج ميلاد خبري بود كه از سوي طنزنويس مطرح شد و مورد تأييد تحريريه روزنامه قرار گرفت. نويسنده آن با در نظر گرفتن اين كه برج ميلاد از پنجره يا پشتبام بسياري از خانهها قابل مشاهده است و شهروندان خيلي زود به دروغ بودن شايعه پي خواهند برد، متن خبر را نوشت. او از اين كه مجبور بود تا خبري لوس و بيمزه را بنويسد، از مديران روزنامه گلهمند بود. يكي از عكسهاي قديمي برج ميلاد با فتوشاپ كج شد و در صفحه قرار گرفت.

در روز پنجشنبه ۲۷ اسفندماه، آخرين شماره روزنامه شرق در سال 83 به چاپ رسيد. چند ساعت بعد مديرعامل روزنامه از خبري عجيب مطلع شد. روزنامه تمام شده بود و چاپخانه آماده انجام سفارش چاپ دوم بود، اما او با چاپ دوم موافقت نكرد. اتفاق عجيبي در حال رخ دادن بود. مردم در تمام شهرها در جستوجوي روزنامه شرق بودند، چون خبر كج شدن برج ميلاد را چاپ كرده بود.
تعدادي از عكاسهاي خبري رسانههاي خارجي به محض شنيدن خبر، به طرف برج ميلاد حركت كردند. خبر به سرعت در حال گسترش بود. در مترو، اتوبوس و تاكسي، شهروندان روزنامه شرق را با صداي بلند ميخواندند و درباره آن بحث ميكردند. حتي عكس برج نيز در روزنامه چاپ شده بود و جاي شك وجود نداشت. مردم به برج خيره ميشدند و هنگامي كه به علت انحراف ديد، آن را كج ميديدند، خبر روزنامه را تأييد ميكردند.

تلفنهاي دفتر روزنامه شرق به صدا در آمد. نگهبان ساختمان كه تصور نميكرد در روز پاياني سال بايد تلفنهاي روزنامه را جواب بدهد، پاسخگوي پرسشهاي مردم بود. در اين ميان، همسر يكي از مهندسان برج ميلاد تماس گرفت و گفت كه شوهرش با ديدن تيتر خبر از حال رفت و حالا كه به هوش آمده است، وسط سالن پذيرايي خانه دراز كشيده و نويسنده خبر را نفرين ميكند. نگهبان ساختمان روزنامه از او عذرخواهي كرد. با آن كه در بالاي صفحه دروغ نوشته شده بود كليه محتويات اين صفحه دروغ سيزده است، اما كسي آن جمله و خبرهاي طنز ديگر كه در صفحه بودند را نميديد و همه به عكس برج خيره ميشدند. تماس بعدي بدتر از قبلي بود. خانم عصباني كه پشت خط بود، گفت كه با تمام سرمايهاش در گيشا خانه ساخته است و اگر به علت اين شايعه از قيمت آن كاسته شود، نويسنده شايعه و تمام كاركنان روزنامه را نفرين ميكند.
مديران روزنامه با نويسنده دروغ تماس گرفتند و او به آنها اطمينان داد كه به علت وجود نكتههاي طنز و غيرقابل باور، انتشار شايعه به زودي متوقف ميشود. اما ناگهان چند برنامه تلويزيوني و راديويي و بخش خبري سيما خبر را رسما اعلام كردند. به دنبال اين رخداد يكي از سازمانهاي بينالمللي مستقر در طهران، تشكيل كميته بحران درباره كج شدن برج ميلاد را در دستور كار قرار داد. هيچ منبعي خبر كج شدن برج ميلاد را تأييد و يا تكذيب نميكرد. برخي از مسافركشهايي كه از ميدان صنعت به طرف جنوب در حركت بودند، هنگام عبور از نزديكي برج ميلاد، با سرعت از آن عبور ميكردند تا برج روي اتومبيلشان نيفتد. شهروندان در حالي كه به برج نگاه ميكردند، مشغول خريد عيد بودند. كساني كه خانههايشان اطراف شهر بود، با مؤسسههاي كرايه اتومبيل تماس ميگرفتند و پس از درخواست خوردو، ميگفتند كه قصد دارند از برج ميلاد ديدن كنند و دوباره به خانه بازگردند.
مركز فوريتهاي پليسي 110 با تماسهاي اهالي گيشا مواجه شد كه درباره تخليه منطقه از پليس راهنمايي ميخواستند. با هدف ايجاد شك در مخاطبان روزنامه، در قسمتي از خبر عنوان شده بود كه برج ميلاد پس از سقوط، دوباره از روي زمين بلند شده و روي ساختمان جديد كتابخانه ملي ايران سقوط ميكند. اما مردم اين را نيز باور كرده بودند. وبلاگها و سايتهاي خبري غيررسمي اقدام به بررسي گزارش روزنامه شرق كردند و خبر را اينگونه توصيف ميكردند كه هر لحظه ممكن است برج ميلاد مانند برجهاي تجارت جهاني در نيويورك سقوط كند. با آن كه در خبر روزنامه هيچ عدد و اصطلاح فني ذكر نشده بود، اما برخي وبلاگها بيان كردن كه برج چند درجه و در چه جهتي كج شده است. با انتشار خبر در اينترنت، شايعه كج شدن برج ميلاد از كشور فراتر رفته و پس از دبي به غرب كشيده شد و يكي از شبكههاي خبري آمريكا نيز خبر را اعلام كرد.
طنزنويس روزنامه شرق با حيرت خبرها را پيگيري ميكرد. براي او قابل باور نبود كه يك خبر طنز 885 كلمهاي، باعث رخ دادن اين اتفاقات باشد. با آغاز تعطيلات نوروزي، مردم در مهمانيها درباره خبر با يكديگر بحث ميكردند. شايعه هر روز بيش از گذشته منتشر ميشد. پس از پايان تعطيلات نوروز، برج ميلاد در ذهن مردم كج شده بود.

مشاهده نيويورک از لندن با Telectroscope

با تلسکوپی كه در تصوير می‌بينيد مردم لندن قادرند بطور زنده نیویورک را ببینند!

این تلسکوپ عظیم که در لندن ساخته شده است با آینه هایی که در زیر اقیانوس آتلانتیک
کار گذاشته شده است تصاویر نیویورک را برای لندنی ها قابل مشاهده می کند.

پائول جرج، مهندسی است که این تلسکوپ عظیم را طراحی کرده است. وی هدف از طراحی این تلسکوپ را که روی آن نام تلکتروسکوپ (
Telectroscope) نهاده است، جامه عمل پوشاندن به آرزوی پدر بزرگش مبنی بر دیدن مردم نیویورک از سوی مردم لندن را عنوان کرده است

فاجعه رفتار تکان دهنده ماموران فرودگاه دبی با مسافران و گردشگران ایرانی



بی شرمی ماموران اماراتی فرودگاه دبی علیه مسافران بیگناه ایرانی

ماموران فرودگاه دبی به دلیل انچه دریافت گزارشی مبنی بر احتمال حمل مواد مخدر توسط یکی از مسافران ایرانی پرواز تهران – دبی در ( پنجشنبه 14 شهریور )ضمن رفتاری بسیار شدید و وحشیانه اقدام به بازرسی و لخت کردن تمامی 152 نفر مسافران این پرواز اعم از زن و مرد نمودنند
به گزارش شاهدان عینی که خود هم از مسافران این پرواز نیز بوده اند پلیس دبی پس از نگهداری 4 ساعته تمامی مسافران در فرودگاه دبی ( به صورت سراپا ) و سپس گنترول گذرنامه ها انها تمامی مسافران را اعم از زن و مرد و کودک را به سالن بازرسی ویژه هدایت کرده اند


در سالن ویژه بازرسی فرودگاه سالن شماره 2 فرودگاه دبی از همه خواستنند تمام لباسهای خود و حتی لباسهای زیر خود را دراورند و اقدام به بازرسی مسافران این پرواز که اکثرا خانواده ها هم بودنند نمودنند
همچنین در پی گستاخی پلیس فرودگاه امارات تمامی زن ها و دختر ها را توسط پلیس مرد کاملا برهنه کردنند و حتی از فرو بردن دست در درون اندام تناسلی بانوان و دختران هم کوتاهی نکردنند

شاهدان عینی از فریاد و گریه و شیون زنان و دختران ایرانی در سالن بازرسی 2 حکایت میکنند که تمامی فضای سالن شماره 2 فرودگاه دبی را پر کرده بود
یکی دیگر از شاهدان این پرواز میگویید که زنان و دختران را پس از بازسی وحشیانه از سالن بازرسی به سوی سالن خروجی فرودگاه دبی هدایت میکردند در حالی که به انها حتی اجازه نداده بودنن لباس های زیر خود را هم به تن کنند و در حالی انها را یکی یکی ازسالن بازرسی ویژه خارج میکردند که زن ها و دختران گریه کنان فقط لباسهای خود را در دست داشتنند و نه بر تن !

یکی دیگر از مسافران زن این پرواز میگویید که در اثر برخورد وحشیانه و خشن پلیس دبی در حال بازرسی بدنی از مسافران دختر بکارت یکی از دختران ایرانی پاره شده است و فریادها و گریه های این دختران و زنان در فرودگاه و متعاقب ان اعتراض شوهران و خانواده های دیگر ایرانی بازرسی شده باعث شد که پلیس فرودگاه با باتوم اقدام به ضرب و شتم وحشیانه تمامی مسافران دربند در سالن بازرسی را به همراه داشته باشد
از طرفی در نهایت بعد از 3 ساعت از بازرسی ویژه بدنی تک تک مسافران ایرانی مشخص شد که هیچ یکی از انها هیچ مورد خلافی به همراه نداشته اند و ماموران فرودگاه دبی عمدا و فقط به خاطر ارعاب و تحقیر ایرانیان عازم دبی این حرکت زشت و بدور از انسانیت را انجام داده اند

واکنش سفارت جمهوری اسلامی در دبی :


پس از مراجعه حضوری چندی از مسافران ایرانی به سرکنسولگری جمهوری اسلامی در دبی ابتدا از ورود این افراد به ساختمان کنسولگری جلوگیری به عمل امد ولی پس از ورود چند نفر و باز گو کرد واقعیت ماجرا برای مسئولان جمهوری اسلامی در دبی به انها قول داده شد که پیگیر ماجرای اتفاق افتاده شوند
همچنین یکی از 3 نفر از دختران که با جراحت ... مواجه شده بودنند برای اثبات موضوع به پزشکی قانونی ارسال شد که حقیقت ادعا اثبات شود
از طرفی بعضی از خبرنگاران رسانه های گروهی با معاون سرکنسولگری جمهوری اسلامی در دبی قرار مصاحبه گرفتنند که ایشان از پذیرفتن خبرنگاران خودداری کردنند و با تعجب فراوان ایشان خطاب به مراجعه کنندگان تمامی ماجرای اتفاق افتاده را تکذیب کردنند و گفتنند موضوع مهمی اتفاق نیفتاده و ماجرای گفته شده فقط شایعه است !
ولی یک روز بعد از تکذیب ماجرا توسط کنسولگری ایران در دبی - سفارت جمهوری اسلامی در ابوظبی با تایید ضمنی خبر برخورد وحشیانه ماموران فرودگاه دبی با مسافران ایرانی و پاره شدن بکارت یکی از دختران 15 ساله این ماجرای را یک اقدام عادی در فرودگاه دبی خوانند ولی گفتنند که در این زمینه با فرمانده پلیس فرودگاه دبی صحبت و موضوع پیش امده را بررسی کرده اند
ولی در نهایت افزودنند که ما هم نسبت به این موضوع بخصوص لخت کردن زنان و دختران توسط پلیس مرد و متعاقب ان ضرب و شتم مسافران ایرانی انهم در چنین فضا و شرایطی اعتراض کرده ایم ولی متاسفانه در این زمینه اقدام بیشتری از دست ما ساخته نیست زیرا این موضوع در اختیار و صلاح دید ماموران فوردگاه دبی میباشید

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

اولین طلاق پس از حادثه 11 سپتامبر!!!




اولین طلاق پس از حادثه 11 سپتامبر مربوط می شه به مردی که محل کارش طبقه 103 برج تجارت جهانی بوده، ولی در روز حادثه به جای اینکه سر کارش باشه، خونه دوست دخترش خواب بوده! تلویزیون رو هم ندیده بوده که بدونه چه خبره! خانمش زنگ می زنه. آقا گوشی رو بر می داره. خانمش می پرسه عزیزم حالت خوبه؟ کجایی؟ آقا جواب می ده: سر کارم هستم تو دفترم!!!

نگذار این زنجیره عشق به تو ختم شود.


ک ضرب المثل قدیمی می گوید: از هر دست بدهی، از همان دست پس می گیری.

در نور کم غروب، زن سالخورده ای را دید که در کنار جاده درمانده، منتظر بود. در آن نور کم متوجه شد که او نیاز به کمک دارد جلوی مرسدس بنز زن ایستاد واز اتومبیلش پیاده شد. در این یک ساعت گذشته هیچ کس نایستاده بود تا کمکش کند. زن به خود گفت مبادا این مرد بخواهد به من صدمه ای بزند؟ ظاهرش که بی خطر نبود، فقیر وگرسنه هم به نظر می رسید. مرد زن را که در بیرون از ماشین ایستاده بود دید ومتوجه آثار ترس در او شد.

گفت: خانم، من آمده ام به شما کمک کنم. بهتر است شما بروید داخل اتومبیل که گرم تر است. ضمناً اسم من برایان آندرسون است.

فقط لاستیک ماشینش پنچر شده بود، اما همین هم برای یک زن سالخورده مصیبت محسوب می شد. برایان در مدت کوتاهی لاستیک را عوض کرد.

زن گفت اهل سنتلوِِِِِِئیس است و عبوری از آنجا می گذشته است. تشکر زبانی برای کمک آن مرد کافی نبود. از او پرسید که چه مبلغ بپردازد.هرمبلغی می گفت می پرداخت. چون اگر او کمکش نمی کرد، هر اتفاقی ممکن بود بیفتد. برایان معمولاً برای دستمزدش تأمل نمی کرد، اما این بار برای مزد نکرده بود. برای کمک به یک نیازمند کرده بود. والبته، در گذشته، افراد زیادی هم به اوکمک کرده بودند.

او به خانم گفت که اگر واقعاً می خواهد مزد او را بدهدف دفعه بعد که نیازمندی را دید، به او کمک کند وافزود: وآن وقت از من هم یادی کنید.

خانم سوار اتومبیلش شد ورفت. چند کیلومتر جلوتر، خانم، کافه ای دید. به آن کافه رفت تا چیزی بخورد. پیشخدمت(زن) پیش آمد وحولۀ تمیز آورد تا موهایش را خشک کند. پیشخدمت لبخند شیرینی داشت، لبخندی که صبح تا شب سر پا بودن هم، نتوانسته بود محوش کند. آن خانم دید که پشخدمت باید هشت ماهه حامله باشد، با این حال نگذاشته بود فشار و درد، تغییری در رفتارش بدهد. آن گاه به یاد برایان افتاد. وقتی آن خانم غذایش را تمام کرد، صورتحساب را با یک اسکناس صد دلاری پرداخت. پیشخدمت رفت تا بقیه پول را بیاورد وقتی برگشت، آن خانم رفته بود. پیشخدمت نفهمید آن خانم کجا رفت. بعد متوجه شد چیزی روی دستمال سفره نوشته شده است. با خواندن آن اشک به چشمش آمد: چیزی لازم نیست به من برگردانی. من هم در چنین وضعی قرار داشته ام. شخصی به من کمک کرد، همان طور که من به تو کمک کردم. اگر واقعاً می خواهی دین خود را ادا کنی، این کار را بکن: نگذار این زنجیره عشق به تو ختم شود.

زیر دستمال چهارصد دلار دیگر هم بود. آن شب او به این پول ونوشته فکر می کرد. آن خانم از کجا فهمید که او وشوهرش به آن پول نیاز داشتند. بچه ماه آینده به دنیا می آمد و آن وقت وضع بدتر هم می شد. شوهرش هم خیلی نگران بود. همان طور که کنار شوهرش دراز کشده بود به نرمی او را بوسید وآهسته در گوشش گفت: نگران نباش، همه چیز دست می شود، برایان آندرسون.

بهترین دوست



دوستان خوب یک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کند و سبب می گردد دوستان بیشتری در کنار خود داشته باشند.

بنابراین با تغییر رفتار خود به جرگه این افراد بپیوندید.
ویژگی ها:

1- یک دوست خوب حرفهایی که به صورت محرمانه به وی زده شده است را نزد خود نگه داشته و راز دار شما می باشد.

2- وقت شناس بوده و در قرار ملاقات ها و یا میهمانی ها قابل اطمینان بوده و سر موقع حضور می یابد.
3-
یک دوست خوب به موفقیت موفقیت و یا دوستان شما حسادت نمی ورزد.
4-
یک دوست خوب هنگامی که دچار بیماری و کسالت می گردید با شما تماس گرفته و حالتان را جویا می شود وبه عیادت شما می آید.
5-
وی می داند که چه زمانی صحبت و چه زمانی سکوت نموده تنها گوش دهد.
6-
هنگامی که حالتان مساعد نبوده و یا دل و دماغ کاری را ندارید و پکر هستید وی از شما دلخور نمی شود.
7-
اگر شما به فضای بیشتری نیاز داشته باشید و یا می خواهید تنها باشید آنها این رفتار شما را طرد شدگی تلقی نکرده و دلگیر نمی شوند.
8-
یک دوست خوب همه چیز های بدتان را تحمیل می کند.
9-
وقتی نظر او را در مورد مسئله ای جویا شوید با جان و دل و صادقانه نظرات و عقاید خوشد را در اختیارتان قرار می دهد و حتی اگر به نصایحش نیز عمل نکنید ناراحت نمی شود.
10-
وی با شما می خندد گریه می کند و کارهای ماجراجویانه انجام می دهد اما به دیگران چیزی در مورد آنها نمی گوید.
11- پیش از سر زدن به منزلتان شما را مجبور نمی کند که خانه را تمیز کنید
12- وی اجازه نمی دهد کسی پشت سر شما و در غیاب شما در موردتان بد گویی کند و به دفاع از شما خواهد پرداخت.
13- شما را به کارهای ماجراجویانه رشد دهنده و پیشرفت در کار تشویق خواهد کرد.
14- هنگامی که خودروی شما دچار نقص فنی گردد شما را به مقصدتان خواهد رساند.
15- روز تولدتان همیشه به یادش بوده و اگر برنامه خاصی برای آن روز تدارک ندیده باشید شما را به بیرون برده و برایتان کیک سفارش می دهد.
16- دوست خوب از شما انتظار ندارد که اتوماتیک وار با عقاید وی در خصوص مسائلی همچون مد لباس باشید. و به عقاید شما حتی اگر بر خلاف عقایدش باشد احترام می گذارد.
17- هیچ گاه شما را نزد دیگران خرد و تحقیر نکرده بلکه همواره به شما احترام می گذارد و در حضور دیگران از شما تعریف می کند.

نكته:
اگر دوستی را سراغ ندارید که با شما اینگونه رفتار کند شاید یک دلیل آن این باشد که شما نیز با آنان چنین رفتاری تا به حال نداشته اید.


پیرمردبه من نگاه کردوپرسید چندتادوست داری؟
گفتم چرابگم ده یابیست تا...جواب دادم فقط چندتایی
پیرمردآهسته وبه سختی برخاست
ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت:
توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن
خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی
دوست فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که توراازتاریکی وناامیدی بیرون می کشد
درست هنگامی دیگرانی که توآنهارادوست
می نامی سعی دارند تورابه درون آن بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تورا رها کنه
صدائیه که نام تورازنده نگه می داره
حتی زمانی که دیگران تورابه فراموشی سپرده اند
امابیشترازهمه دوست یک قلب است
یک دیوارمحکم وقوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق هاازآنجامی آید!
پس به آنچه می گویم خوب فکرکن زیراتمام حرفهایم حقیقت است
وفرزندم یکباردیگرجواب بده چندتادوست داری؟
سپس ایستاد ومرانگریست درانتظارپاسخ من
بامهربانی گفتم اگرخوش شانس باشم...فقط یکی
وآن تویی

بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تومی سپارد
درتنهائیت توراهمراهی می کند ودرغمهاتورادلگرم می کند
کسی که اعتمادی راکه بدنبالش هستی به تو می بخشد
وقتی مشکلی داری آن راحل می کند
وهنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد
وبهترین دوستان عشقی دارندکه نمی توان توصیف کرد
غیرقابل تصوراست
چقدرخداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظاردریافت چیزی راازاونداری
بزرگترین نعمت را به تو می دهد

یک فرشته


درِ مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت در را شکستی! بیا تو. در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود به طرف دکتر دوید و گفت : آقای دکتر! مادرم! مادرم! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید، مادرم خیلی مریض است. دکتر گفت : باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم. دختر گفت : ولی دکتر، من نمیتوانم، اگر شما نیایید او میمیرد! و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر، دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود. دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص، تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام شب را بر بالین زن ماند، تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد. زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکرکرد. دکتر به او گفت : باید از دخترت تشکر کنی، اگر او نبود حتماً میمردی! مادر با تعجب گفت : ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته! و به عکس بالای تختش اشاره کرد. پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! یک فرشته کوچک و زیبا

افتخار كردن !!!




چهار تا دوست كه ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می كنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف كنن. بعد از یه مدت یكی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می كشونن به تعریف از فرزندانشون...

اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه كار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت كرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شركت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شركت. پسرم انقدر پولدار شده كه حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد...

دومی: جالبه. پسر من هم مایهء افتخار و سرفرازی منه. توی یه شركت هواپیمایی مشغول به كار شد و بعد دورهء خلبانی گذروند و سهامدار شركت شد و الان اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده. پسرم اونقدر پولدار شد كه برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.

سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده... اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شركت ساختمانی بزرگ برای خودش تأسیس كرده و میلیونر شده... پسرم اونقدر وضعش خوبه كه برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد.

هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریك می گفتند كه دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریكات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون كه باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت كردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف كنی؟

چهارمی گفت: دختر من رقاص كاباره شده و شبها با دوستاش توی یه كلوپ مخصوص كار میكنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایهء خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقاً همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت به چیزی كه كاملا" در موردش مطمئن نیستی افتخار نكن

جمعه، مهر ۲۶، ۱۳۸۷

تشکر


عکس جنین 21 هفته ای به نام ساموئل الکساندر که در داخل رحم مادر احتیاج به عمل جراحی پیدا کرد و اگر از رحم خارج می شد ممکن نبود زنده بماند.
دکتر برنر جراح این عمل بزرگ بودند و جنین را در داخل رحم مورد جراحی قرار دادند.
در حین عمل جراحی جنین دست کوچکش را از شکافی که دکتر ایجاد کرده بود بیرون آورد و انگشت پزشک معالجش را فشرد و عکاس این صحنه ناباورانه را در تاریخ ثبت کرد.
دست پسرک کوچکی که برای حس قدرشناسی از رحم بیرون آمد و انگشت دکتر را به خاطر تشکر، فشرد.

پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۷

نکته ای از انجیل


در Malachi آیه 3:3 آمده است:

او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست.»

این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.

همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.

وقتی طرز کار نقره کار را تماشا میکرد، دید که او قطعهای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.

زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته میشویم. بعد دوباره به این آیه که میگفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقرهکار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟

مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظهای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.

زن لحظهای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»

اگر امروز داغی آنش را احساس می‌کنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.

این مطلب را منتقل کنید. همین حالا کسی محتاج این است تا بداند که خدا در حال نگریستن به اوستـ و او در حال گذراندن هر شرایطی که باشد، در نهایت فردی بهتر خواهد بود.

«زندگی چون یک سکه است. تو میتوانی آن را هر طور که بخواهی خرج کنی، اما فقط یک بار.»

مرگ مرموز

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.

این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه ، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

در محل و ساعت موعود ، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...

دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون ‌» نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system ) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ..!!

یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۷

معجزه رنگها


براي لاغر شدن ، از بشقاب و روميزي آبي رنگ استفاده کنيد. رنگ آبي اشتها را کم مي‌کند.

اگر مضطرب هستيد و فشار عصبي طاقت شما را بريده است، از رنگ سبز استفاده کنيد. رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش مي‌دهد.

اگر بي‌حال و حوصله هستيد، رنگ نارنجي را انتخاب کنيد، هنگام استحمام صبحگاهي از حوله و ابزار نارنجي استفاده کنيد، رنگ نارنجي بي‌حالي شما را از بين مي‌برد.

اگر از کم خوني رنج مي‌بريد، ميوه‌هاي قرمز رنگ مانند گيلاس ، توت فرنگي و گوشت قرمز مصرف کنيد.

افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند. غذاهاي زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجويند. رنگ زرد انرژي را بالا برده و مانع افسردگي مي‌شود.

اگر کم خواب هستيد وسايل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآوريد يا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنيد. رنگ بنفش آرامش دهنده و خواب‌آور است.

اگر مشکلي پيش روي شماست، از رنگ نيلي استفاده کنيد، رنگ نيلي کمک مي‌کند تا بهتر بينديشيد.

چگونه مثبت انديش باشيم ؟


افکار از چنان قدرتي برخوردارند که مي‌توانند سازنده يا ويرانگر باشند، بنابر‌اين بايد به خود و فرزندانمان بياموزيم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنيم تا در زندگي به موفقيت‌ها و کاميابي‌هاي بزرگي دست يابيم.

1- نسبت به خودمان احساس خوبي داشته باشيم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانيم.

2- ليستي از صفات مثبت خود تهيه کنيم و راه‌هاي تقويت آنها را بيابيم و تجربه کنيم.

3- ليستي از افکار منفي خود در طي روز تهيه و سعي کنيم براي هر فکر منفي يک فکر مثبت معادل بيابيم تا به کمک آن بتوانيم با افکار منفي مقابله کنيم.

4- سعي کنيم در گفتار و برخوردهاي روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنيم، مثلاً در ملاقات با ديگران بجاي استفاده از کلمه «خسته نباشيد» که داراي بار منفي و القاي حس خستگي است، بگوييم «خدا قوت»، «شاد باشيد» و يا «پر انرژي باشيد»

5- افکار خود را متوجه خوبي‌ها و جنبه‌هاي مثبت زندگي کنيم تا به مرور مثبت‌نگر شويم.

6- با خوش‌بيني سعي کنيم، دستوراتي به ذهن خود بدهيم که انديشه‌هاي جديد مثبت شکل گيرند.

7- هر روز صبح که از خواب بر مي‌خيزيم با نگاه کردن به منظره ي يک تابلوي نقاشي زيبا و يا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بيني آغاز کنيم.

8- از افراد منفي‌نگر يا موقعيت‌هايي که باعث ايجاد افکار ناخوشايند و منفي مي‌شوند دوري و يا سعي کنيم کمتر با آنها برخورد داشته باشيم.

9- به مشکلات به عنوان محکي براي ارزيابي توانايي‌هاي خود نگاه کنيم و هرگز نتيجه ي بدي را پيش‌بيني نکنيم، زيرا مشکلات فقط به اندازه‌اي مهم هستند که ما آنها را مهم مي‌پنداريم.

10- به لحظات و خاطرات زيبا و دوست داشتني گذشته ي خود فکرکرده و سعي کنيم آنها را تکرار نماييم.

11- از ترديد و دودلي دوري کرده و کارها را با جديت دنبال کنيم.

12- به نداي منفي دروني خود و تلقين‌هاي مخرب و نگران کننده‌ي ديگران بي‌توجه باشيم و سعي کنيم عکس آنها را انجام دهيم.

13- به قدرت بي‌کران خداوند ايمان داشته باشيم و با خود تکرار کنيم که من لياقت بهترين‌ها را دارم و با لطف خداي بزرگ به آنها خواهم رسيد.

14- از ميان اهداف خود هدفي را انتخاب کنيم که اميد بيشتري به موفقيت آن داريم و در تلاش براي تحقق آن، به فکر تأييد يا تکذيب ديگران نباشيم.

15- در توصيف احوال و زندگي خود از کلمات مثبت استفاده کنيم.

16- در تعريف از افراد خانواده يا دوستان از کلمات مثبت و روحيه بخش استفاده کنيم (فلاني شخص بسيار شريف و بزرگواري است.)

17- از چشم و هم‌چشمي و حسادت که باعث ايجاد افکار منفي مي‌شود دوري و سعي کنيم روش زندگي خود را خودمان انتخاب کنيم.

18- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنيم و بدانيم که در سايه ي سعي و تلاش به آنچه بخواهيم مي‌رسيم.

19- قدر لحظات زندگي را بدانيم و از آنها به ‌خوبي استفاده کنيم، زيرا هرگز تکرار نخواهد شد.

20- براي تغيير اوضاع و شرايط نامساعد اقدام کنيم و مطمئن باشيم که مي‌توانيم آنها را از بين ببريم.

21- از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيم و خود را همه فن حريف ندانيم، به عبارت ديگر از کمال گرايي مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتواني مي‌شود خودداري کنيم.

22- خود را از قيد و بندهاي آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگي کنيم تا فکر و خيال آسوده‌اي داشته باشيم.

23- از انزوا و گوشه‌گيري که باعث ايجاد افکار منفي مي‌شود دوري کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فاميل و دوستان سپري کنيم.

24- هر وقت احساس کرديم که افکار منفي سراغمان آمده است، وضعيت خود را تغيير دهيم و به کاري سرگرم شويم.

25- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفي به سراغمان بيايد، تا خسته نشده‌ايم به رختخواب نرويم.

26- هرگز به هيچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنيم.

27- اعتماد به نفس خود را در هر شرايطي حفظ کنيم و هرگز به ديگران اجازه ندهيم که آن را متزلزل کنند. بايد متوجه باشيم که اعتماد به نفس کليد خلق تفکر مثبت است.

28- خنديدن را فراموش نکنيم. خنديدن باعث مي‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفي‌ جاي خود را به افکار مثبت و شاد بدهند.اجراي راهکارهاي تقويت مثبت هيچ هزينه‌اي ندارند و به سن و سال افراد نيز مربوط نمي‌شوند.

فقط بايد اين شعار را فراموش نکنيم:

اگر افکارمان را کنترل کنيم، زندگي‌مان متحول مي‌شود